ایران من: حسین منزوی
دکلمه: مهشید گوهری
ایرانم! ای از خون یاران، لالهزاران!
ای لالهزار بیخزان از خون یاران!
ایرانم! ای معشوق ناب! ای ناب نایاب!
وی عاشقانت بیشمار بیشماران!
یک چشم تو خندان و یک چشم تو گریان
چون شادخواران در کنار سوگواران
ایران من! آه ای زده از شعر حافظ
زیباترین گل را به گیسوی بهاران
ای خون دامنگیر بابک در رگانت
جاریترین سیلاب سرخ روزگاران
پیش بهار تو، بهشت از جلوه افتاد
ای باغها پیش کویرت شرمساران
ای رودهایت رهشناسان رسیدن
وز شوق پیوستن به دریا، بیقراران
ایران من! لختی بمان تا بازپیچد
در گوشت آواز بلند سربهداران
لختی بمان تا آن سواران سرآمد
همراهیات را سر برآرند از غباران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! بهرغم نابکاران
نام تو را بر صخرهای بیمرگ کندند
ایران من! ای یادگار یادگاران!