پارسی را پاسداری کن اگر دانشوری»: فریدون مشیری
شعر «پارسی را پاسداری کن اگر دانشوری» شاعر: فریدون مشیری خوانش: مهشید گوهری زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوریچون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوریجایجا، در
شعر «پارسی را پاسداری کن اگر دانشوری» شاعر: فریدون مشیری خوانش: مهشید گوهری زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوریچون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوریجایجا، در
شعر: احمد شاملو دکلمه: مهشید گوهری روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت روزي كه كمترين سرود
شعر: یدالله رویایی دکلمه: رویا یداللهی با موجهاش، دریا بر ثقل خویش غلطاندهست سنگینی شکفتهی گلها را. با موجهاش، دریا سنگینی شکفتهی گلهاست. آه، ای
سکوت: یدالله رویایی دکلمه: رویا یداللهی سکوت، دستهگلی بود میان حنجرهی من ترانهی ساحل، نسیم بوسهی من بود و پلک باز تو بود. بر آبها
آن کلاغی که پریداز فراز سَر ِ ماو فرورفت در اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگردو صدایش همچون نیزهٔ کوتاهی، پهنای افق را پیمودخبر ما را با
من از دوستت دارم شاعر: یدالله رویایی دکلمه: رویا یداللهی از تو سخن از به آرامی از تو سخن از به تو گفتن از
بیش از اینها، آه، آری بیش از اینها میتوان خاموش ماند میتوان ساعات طولانی با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت خیره شد در دود یک
شاعر: نیما یوشیج دکلمه: احمد شاملو «میتراود مهتاب،میدرخشد شبتاب.نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک،غم این خفتۀ چند،خواب در چشم ترم میشکند